عباس عبدی: مملکت مال کیست؟/بن بست نهضت مسکن کجاست؟/راهزنی هزارمیلیاردی از شرکت ایرانی به نفع اسرائیل!
تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۰۷۳۸۳۴
به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز دوشنبه ۲۲ آبان ماه در حالی چاپ و منتشر شد که تغییر شبانه عوامل «به افق فلسطین» چند روز پس از انتقاد از حضور برخی چهرهها، دستمزد کارگران سال آینده هم پایینتر از تورم میماند؟، حواشی دوباره برای یک پرونده قضائی در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
بن بست نهضت مسکن کجاست؟
مهدی حسن زاده طی یادداشتی در شماره امروز خراسان نوشت: روز گذشته در بررسی برخی بندهای لایحه برنامه هفتم توسعه که به اعطای تسهیلات مسکن به مردم ارتباط داشت، رئیس مجلس سخنی گفت که توجه بسیاری از رسانهها را جلب کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
طی چند سال اخیر که مسکن در ایران با جهشی تاریخی و بیسابقه مواجه شد به گونهای که قیمت مسکن طی ۵ سال اخیر ۱۰ برابر شد و قیمتها فراتر از تورم فزاینده سایر کالاها، به مرزهایی رسید که تصور آن سخت بود، تنها ایده پیش رو برای مواجهه با این مسئله، ایده ساخت مسکن با اعطای زمین رایگان و پرداخت وام بود؛ وام ۵۵۰ میلیونی که اقساط آن پس از کاهش نرخ سود وام، در روش پلکانی از ۷.۵ میلیون تومان شروع میشود و به تدریج طی سالهای بعد افزایش مییابد. در حقیقت برای مسکندار شدن در طرح نهضت ملی مسکن با توجه به قیمت تمام شده فعلی باید حدود ۴۰۰ میلیون تومان آورده به اضافه توان پرداخت ماهانه ۷.۵ میلیون تومان داشته باشید. اینجاست که گره اصلی ماجرا و دلیل عدم استقبال از طرح روشن میشود. طرحی که با هدف گذاری ساخت ۴ میلیون مسکن طی ۴ سال و ثبت نام اولیه بیش از ظرفیت متقاضیان مواجه بود، در عمل با واریز آورده صرفا بخشی از متقاضیان جلو رفته است. چنان که براساس آخرین آمار اعلام شده که مربوط به حدود ۳ ماه قبل است، تعداد واحدهایی که ساخت آن آغاز شده است به ۱.۵ میلیون واحد هم نمیرسد. این در حالی است که براساس آمار پروانههای ساختمانی در سالهای اخیر به طور متوسط سالی ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار واحد مسکن ساخته میشود. بخشی از مشکل به ناتوانی یا خلف وعده بانکها بر میگردد، اما به نظر میرسد بخشی از مشکل به این مسئله بر میگردد که بخش عمده متقاضیان پالایش شده، آورده اولیه را واریز نکرده اند. عموما این عدم واریز ناشی از ناتوانی در تامین این آورده، ناتوانی در پرداخت اقساط وام و نااطمینانی نسبت به ایفای تعهدات دولت در ساخت واحدهای مسکونی است. در هر حال خروجی این مسئله این است که مهمترین طرح مواجهه با سونامی جهش مسکن، تاثیری بر قدرت خرید متقاضیان مسکن نداشته است.
واضح است که طرحی با برآورد ۴ هزار هزار میلیارد تومان هزینه تمام شده، از روشهای معمول تامین مالی یعنی وام بانکی و آورده متقاضیان به تنهایی تامین نخواهد شد. هرگونه افزایش مبلغ وام با علامت سوال مهم چگونگی پرداخت اقساط بیشتر مواجه خواهد شد؛ لذا باید برای معضل تامین مالی طرح نهضت ملی مسکن فکری کرد. فشار به نظام بانکی نیز صرفا بخشی از معضل تامین مالی مسکن را حل خواهد کرد، اما واضح است که دولت و مجلس باید در موضوع مواجهه با مسئله مسکن، تغییر رویکرد دهند. ساخت واحدهای کوچکتر، استفاده از اراضی داخل شهر و چسبیده به شهر با افزایش مساحت شهرها، ورود تکنولوژیهای نوین ساخت از سایر کشورها و استفاده از ابزارهای تامین مالی بازار سرمایه و صندوق توسعه ملی همگی در کنار سایر طرحها و ایدهها باید به عنوان بستهای برای خروج مسکن از بن بست دیده شود وگرنه مسیر اعطای وام با اقساط سنگین با ناتوانی ادامه دار متقاضیان، کندی ادامه دار طرح نهضت ملی مسکن را رقم خواهد زد و با زمان باقی مانده کمتر از ۲ سال از پایان وعده ساخت ۴ میلیون مسکن، این طرح به سرانجام نخواهد رسید.
راهزنی هزارمیلیاردی از شرکت ایرانی به نفع رژیم صهیونیستی!
روزنامه جوان طی یادداشتی در شماره امروز خود با عنوان راهزنی هزارمیلیاردی از شرکت ایرانی به نفع رژیم صهیونیستی! نوشت: ۲۳ آذر ماه سال گذشته بود که خبرگزاری مشرق به نقل از محمدجواد عسگری، رئیس کمیسیون کشاورزی مجلس از پیگیری پرونده واردات موز به دست یک شرکت اماراتی- صهیونیستی به کشورمان در کمیسیون مربوطه خبر داد.
اگرچه رئیس کمیسیون کشاورزی وعده داده بود، نتیجه این پرونده بعد از بررسی و جمعبندی به اطلاع عموم خواهد رسید، اما اکنون برخی گزارشها حکایت از این دارد که برخی شرکتها و افراد عمدتاً با تابعیتهای غیرایرانی سعی در پیشبرد اهدافی در راستای منافع رژیم صهیونیستی در منطقه دارند که ازجمله آنها یک شرکت تجاری اسرائیلی با ظاهری اماراتی است که پیش از این نیز در رسانهها گزارشهایی درباره عملکرد، اهداف و افراد مرتبط با آن منتشر شد، اما به رغم همه هشدارها پرونده این شرکت به مرحله اجرای یک حکم عجیب رسیده است. بنا بر این گزارش، چند سالی است که تجار اسرائیلی با تأسیس شرکتی بهظاهر اماراتی ـ اردنی بهنام Fresh Fruits نام عربی «الفواکه الطازجه للتجاره العامه» در حال تأمین میوه و محصولات کشاورزی برای کشورهای اسلامی هستند و پس از عادیسازی همکاری در حوزههای مواد معدنی و نفت و تجهیزات الکترونیکی، محصولات کشاورزی را هم به فهرست خود اضافه کردهاند. این تجار اسرائیلی همچنین در این سالها با برگزاری نمایشگاهها و جشنوارههایی، چون «میوههایی برای صلح» حوزههای جدیدی مانند مواد غذایی نیز به این سبد محصولات خود اضافه کردهاند. البته امارات متحده عربی نیز در این مسیر پیشگام در عادیسازی و گسترش سرمایهگذاری تاجران اسرائیلی در منطقه بوده است و با توجه به تبدیل شدن امارات به هاب مالی منطقه، بسیاری از تاجران ایرانی نیز آگاهانه و ناآگاهانه آلوده مبادلات تجاری با شرکتهای اسرائیلی شدهاند.
این در حالی است که به استناد قانون الزام به حمایت همهجانبه از مردم مظلوم فلسطین مصوب ۱۳۸۷ مجلس، هیچ فرد حقیقی و حقوقی اجازه همکاری با شرکتهای منتسب به رژیم صهیونیستی را ندارد. این شرکت در سالهای اخیر بهعنوان مهمترین و بزرگترین شریک تجاری کمپانیهای اسرائیلی، نمایشگاههای مفصلی برای معرفی و حمایت از محصولات و میوههای تولیدشده در رژیم اشغالگر برگزار کرده است. بهعنوان مثال در یکی از نمایشگاههای این شرکت بهظاهر اماراتی Shlomi Fogel از تجار سرشناس صهیونیست و اسپانسر بنیامین نتانیاهو حضور پیدا کرد و در پوشش «میوههایی برای صلح»، شرکتهای اماراتی و پوششی با سهامداران صهیونیست را برای عقد قرارداد با کشورهای منطقه روانه این بازار کرد. شرکت Fresh Fruits، اما صرفاً به تجارت بسنده نکرده و با یک دسیسهچینی که ذات صهیونیستی آن را فاش میکند، اقدام به برنامهریزی برای یک راهزنی بزرگ از شرکتهای ایرانی کرد و در این مسیر برخی افراد در داخل نیز با آنها همراهی کردند که ورود قاطع مسئولان قوه قضائیه و بخشهای حفاظتی آن را میطلبد. پس از فوت یکی از فعالان حوزه میوه در کشور، این شرکت ظاهراً اماراتی با طرح یک دعوای بدون مبنای حقوقی و قانونی، ۲۰ میلیون دلار از اموال و داراییهای شرکتهای ایرانی را بلوکه کرده و در سکوت و بیخبری مسئولان، در حال انجام مقدمات خروج آن از کشور است. طبق اسناد رسیده ح. ب با ارائه یک صلحنامه غیرقانونی از طرف مدیرعامل شرکت اماراتی (با سهامدارانی با تابعیت رژیم صهیونیستی) هماکنون تمام عواید این دعوا را از طرف اماراتی خریداری کرده و حالا بهعنوان واسطه، وارد این بازی شده است. در این پرونده، موارد عجیب و غریبی وجود دارد که از جمله میتوان به تغییر حکم محکومیت از ۱۲ میلیون دلار به ۲۰ میلیون دلار در دادگاه تجدیدنظر پس از تأیید اعاده دادرسی در دیوان و همچنین رد دعوای مشابه شرکت اماراتی در محاکم قضایی کشور امارات اشاره کرد. مدیرعامل شرکت نیز فردی بهنام عبدالرضا منصوری است که بیش از ۱۰ سال قبل و با فروش تمام اموال خود از کشور خارج شده و با توجه به همکاریهای تجاری با اسرائیل دیگر به کشور بازنگشته است.
عباس عبدی: مملکت مال کیست؟
عباس عبدی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان راه بسته شده نوشت: مملکت مال کیست؟ این پرسشی کلیدی بود که گر چه عموم مردم پاسخی برای آن داشتند، ولی یک از خانمهای فعال سیاسی طرفدار وضع موجود با صراحت تمام پاسخ آن را داد که بله؛ مال حزباللهیها است. همین پاسخ صریح کافی بود که همه را دچار تعجب کند. آن هم تعجب از چیزی که قبلا با پوست و گوشت و استخوان خود آن را درک میکردند، فقط کسی جرأت ابراز آن را نداشت و حالا یک نفر پیدا شد که یا از روی صراحت یا از روی زیادهخواهی یا بیتوجهی، حقیقتی را که پیشتر همه میدانستند، اعلام کند و جالب اینکه پس از اعلام این واقعیت روشن، طرفداران وضع موجود متوجه عمق قبح و زشتی این گزاره شدند و از در مخالفت با آن درآمدند. در حالی که هنوز پژواک این ادعا در فضا بود که هم آن برنامه مورد انتقاد این خانم حذف شد و هم ردصلاحیتها تمام مرزها را رد کرد. مملکت مال کیست؟ این پرسش اساسی و شاید ریشه تمام پرسشها در کشور است. یک بار پاسخ صریحی را حزب مشارکت داد و با شعار، ایران برای ایرانیان نظر خود را روشن کرد. جالب اینکه در آن زمان، تندروهای امروز بلافاصله با این شعار مخالفت کردند. در هر حال به لحاظ اثباتی (اینکه حقیقت چه باید باشد) پاسخ روشن است. ایران به عنوان یک جغرافیای شناخته شده ملک مشاع مردم ایران است. مردمی فارغ از هر گونه تعلقات گوناگون، و فقط به صفت یک ایرانی که تابعیت ایران را دارد. ولی به لحاظ ثبوتی (آنچه در عمل و واقعیت وجود دارد) ایران مال عده بسیار معدودی است که مورد نظر آن خانم بود و نام رمز حزباللهی هم برای خود برگزیدهاند، چون هیچ حزباللهی شریفی چنین مال شهروندخوری را به ذهن خود راه نمیدهد. اتفاقا مال حزباللهیها نیست. حزباللهی واقعی کسانی بودند و هستند که خود را برای ایران میدانستند و نه برعکس. ادعای مالکیت بر کشور نداشتند، بلکه برعکس ایران را مالک خویش میدانستند و لذا خود را فدای استقلال و آزادی و تمامیت ارضی آن میکردند. حزباللهی کسی نیست که بیهیچ آوردهای دنبال میراثخواری و رانتخواری باشد. حزباللهی واقعی از حقوق هموطنش در همه حوزهها دفاع میکند و حزباللهی بدلی همه را برای خود میخواهد و زشتترین کار نیز غصب همین عنوان است؛ بنابراین اگر چه به لحاظ اثباتی ایران ملک مشاع همه ایرانیان است، ولی به لحاظ ثبوتی فعلا در ید عدهای است که عنوان غصبی حزباللهی را یدک میکشند و بدلی هستند.
این ذهنیت فاسد که ایران را ملک عدهای محدود بداند، همیشه بوده و هست و خواهد بود. فقط قدرت و حوزه نفوذ آنان است که کم یا زیاد میشود. اتفاقا ممکن است افراد خیرخواهی هم باشند که چنین تصویر نادرستی داشته باشند. ریشه این رویکرد نیز در تمایزگذاری حقوقی و امتیازی بر اساس ویژگیهای غیرحرفهای است. آغاز آن به ابتدای انقلاب برمیگردد، ولی فرآیند حذف استصوابی و دستچین کردن افراد برای پستهای حکومتی نقطه تشدید و بحرانی این جریان است. چندی پیش نوشتم که فرآیند خالصسازی الزامات خود را دارد و جزو فرآیندهای تشدیدکننده است. به عبارت دیگر هر چه بر خالصسازی تأکید کنید، نیازمند افزایش دوز خالصسازی میشوید. همچنان که در این روزهای اخیر شاهد این ماجرا بودیم. در اوج جنگ غزه که نیازمند وحدت و حمایت و همدلی مردم هستند، حتی به سخن گفتن برخی افراد که پیشتر هم مسوول بودهاند رضایت نمیدهند. چرا؟ به این علت روشن که هر گونه حضور دیگران موجب بحران برای فرآیند خالصسازی میشود. خالصسازی معتقد است که ما به دیگران نیاز نداریم، حتی معتقدند که حضور دیگران موجب تضعیف ما میشود، حال چگونه ممکن است که خودمان حرفی نداشته باشیم و از دیگران دعوت کنیم؟ در جریان مصاحبه با پدر مرحوم عجمیان و برادر او نیز چشمهای از این خالصسازی را میبینیم. چگونه؟ با تخریب حکم قضایی و اقدام علیه قوه قضاییه راه را برای حضور خالصسازان در مراتب بالاتر باز میکنند و با زدن بخشی از جناح منسوب به خالصسازان، سعی در افزایش خلوص سیاسی میکنند. حملات به مجموعه نزدیک به ولایتی را از این زاویه میتوان تحلیل کرد. زدن جناح قالیباف نیز برگ دیگری از طرح خالصسازی است که در حال رو شدن است. جالب اینکه برخی از خودشان معترض هستند که چرا با یکدیگر دعوا میکنید؟ آیا آنان نمیدانند که این دعوا ادامه طبیعی همان فرآیند حذف است که حد یقفی ندارد؟
نگاهی به پیشینه ۱۰۰۰ مدیر اصلی کشور در سطح وزیر و پایینتر و هم ردیف آنها و نماینده، نشان میدهد که خالصسازی تقریبا به پایان خود رسیده و کمکیفیتتر از این مدیریتها بعید است بتوان به کار گرفت. این راه دیگر بسته است؛ باید فکر دیگری کنید. همه اینها معرف ۱۰ درصد مردم ایران هم نیستند.
منبع: تابناک
کلیدواژه: غزه فلسطین سازمان همکاری اسلامی نشست ریاض مجلس خبرگان مرور روزنامه ها عباس عبدی فلسطین رد صلاحیت ها غزه فلسطین سازمان همکاری اسلامی نشست ریاض مجلس خبرگان رژیم صهیونیستی پرداخت اقساط تامین مالی حزب اللهی خالص سازی شرکت ها سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۰۷۳۸۳۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خودکشی پزشکان ایرانی در مرز هشدار؛ مشکل کجاست؟
براساس آخرین بررسیها، آمار خودکشی در میان پزشکان مرد ۴۰ درصد و در پزشکان زن ۱۳۰ درصد، نسبت به جمعیت عمومی، افزایش یافته که عدد قابل توجه و نگرانکنندهای است. آمار دیگری نشان میدهد که خودکشی پزشکان در چند سال اخیر ۵ برابر شده است.
به گزارش دنیای اقتصاد، سیدمحمد میرخانی، مشاور اجتماعی سازمان نظام پزشکی هشدار میدهد: «سرعت خودکشی در میان پزشکان و رزیدنتها صعودی شده و احتمال دارد که به زودی نرخ خودکشی پزشکان در ایران از سایر کشورها پیشی بگیرد.»
این پزشک همچنین تاکید میکند: «ما در حال حاضر در ابتدای موج گذار از مهاجرتها و خودکشیهای جامعه پزشکی هستیم. این مقدمه شرایط کنونی است و به نظر من ماحصل سالهای سال مدیریت غلط درمانی است که اگر جلوی این روند گرفته نشود، ادامه پیدا میکند. در چنین فضایی اصلاحات جوابگو نیست و نیاز به تحول است.»
از پس دلتنگیهایش بر نیامدمیگویند، دکتر سمیرا آلسعیدی از پس تنهاییهایش برنیامد و مهدی عبدوس، پزشک در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «خانم دکتر سمیرا آلسعیدی فوق تخصص روماتولوژی از میان ما رفت. ایشان روز قبل پلن دارویی خودکشی خود را با رزیدنتها مطرح کرده، آنها موضوع را جدی نگرفته و سر به سر ایشان هم میگذارند، مرحوم به گواهی همکاران، خوش اخلاق، فعال و با وجدان کاری بوده. از ایشان یک فرزند به یادگار مانده است. شاید در لحظات آخر زندگی گفته من زنی هستم که دنیا را روی انگشتان خود میچرخانم، اما از پس دلتنگیهایم بر نمیآیم. پزشکان بیشتر از سایر اقشار جامعه در معرض تنش و استرسهای فراوان کاری هستند.
آنها سرمایه کشور هستند احترامشان را حفظ کنید. تنهایشان نگذارید.» شرایط بهگونهای نگرانکننده شده است که بسیاری از کارشناسان هشدار میدهند که باید تصمیمات جدیتری از سوی مسوولان وزارت بهداشت گرفته شود. زمان مرگ پرستو، محمد رئیسزاده، رئیس سازمان نظام پزشکی درباره موضوع خودکشی در کادر سلامت به «دنیای اقتصاد» گفته بود: «کمیته ویژهای برای رسیدگی به مشکلات نیروهای طرحی راهاندازی شده است تا از حوادثی مانند نورآباد پیشگیری کند.» او تاکید کرده بود: «کمبود پزشک و نبود برنامهای برای پزشکان متخصص بومی اتفاقاتی، چون مرگ پرستو بخشی را رقم میزند.» همچنین قرار بود کمیتهای برای پیگیری و بررسی خودکشیها فعال شود. حال باید دید که نتایج این اقدامات چه میشود و آیا میتواند روند صعودی خودکشیها را کاهش دهد یا نه؟
سرعت گرفتن خودکشی کادر درمانبررسی توییتها و پیامهای تسلیت از سوی رئیس بیمارستان شریعتی و امیراعلم همه گویای این است که سمیرا آلسعیدی تا لحظه پیش از مرگ بهشدت کار میکرد و تا آخر عمر دست از درمان بیمارانش نکشیده است. پرسوجوها همچنین حاکی از این است که او بهشدت مهربان و خوشاخلاق بوده و همواره سعی در کمک به بیماران داشته است. با این حال سوال بسیاری از مردم این است که چرا یک پزشک که جایگاه مهمی در جامعه دارد، اینگونه زندگی را ترک میکند؟
سیدمحمد میرخانی، مشاور اجتماعی سازمان نظام پزشکی میگوید: «چند سالی است خودکشی در کادر درمان به ویژه پزشکان زیاد شده است. این زیاد شدن نسبت به گذشته است و البته باید بگویم که در کشوری مانند آمریکا آمار خودکشی بالاتر است. با این حال مساله مهم این است که در جامعه کنونی ما شیب خودکشی افزایش یافته و حتی ممکن است در صورت اجرا نشدن پیشگیریهای ضروری، به زودی نرخ خودکشی ایران از سایر کشورها بیشتر شود.» او این مساله را با توجه به آمار خودکشی قطعی ۱۶ نفر در سال ۱۴۰۲ بیان میکند با تاکید بر این نکته که ممکن است آمارها از این عدد بیشتر باشد، اما سکوت خانوادهها و آبروداری مانع از اعلام خودکشی شود. میرخانی پدیده خودکشی را چند عاملی میداند و تاکید میکند: «هیچوقت نمیتوان گفت، یک نفر به چه علت اقدام به خودکشی کرده است. قطعا عوامل زیادی در این موضوع نقش دارند، اما بهطور کلی مسائلی در جامعه پزشکی وجود دارد که ممکن است تشدیدکننده عوامل شخصی فرد شود.»
تحقیر سیستماتیک«زمانی رشته پزشکی، رشته بسیار محبوبی بود و موقعیت مالی خوبی هم داشت. پزشک با مداوا کردن بیمار حس خوبی پیدا میکرد و از جایگاه مطلوبی بهرهمند میشد، اما متاسفانه در چند دهه اخیر مشکلات مالی بیشتر شده است. پزشکان معمولا به دلیل شرایط شغلی از نظر خانوادگی و عاطفی حساستر میشوند و از سوی دیگر بیداریهای مکرر فرد را بهشدت آسیبپذیر میکند.» میرخانی با بیان مهمترین عوامل تاثیرگذار روی خودکشی پزشکان میگوید: «یکی دیگر از عوامل، سختی کار است که وقتی با ناکامیهای پزشکی روبهرو شود، فرد را دچار ناراحتی عمیق میکند. از سوی دیگر بحث برخوردهای خشن بیمار و خانوادههای بیمار با پزشک است. چون موقعیت پزشکان در چند سال گذشته افت کرده است. در بسیاری مواقع خانواده خیلی از بیمارهایی که فوت کردند؛ پزشک را مقصر جلوه میدهند. خانواده بیمار معمولا بدون هیچ بررسی برخوردهای خشن نسبت به پزشک معالج اعمال میکنند. مواردی دیده شده که حتی به پزشکان حمله کردند یا آنها را با چاقو زدند. بهطور کلی میزان امنیت پزشکان پایین آمده است.»
او یکی دیگر از عوامل موثر بر حال کنونی پزشکان را محیط پادگانی بیمارستانها عنوان میکند: «این موضوع به خصوص در مورد رزیدنتها صدق میکند. آنها گاهی ۷۲ ساعت نمیتوانند بخوابند و این شرایط بهشدت خطرناک است. معمولا این شرایط آنها را دچار افسردگی میکند و نیاز به درمان دارند، اما گاهی وقتها این درمان به موقع انجام نمیشود. شاید باورش سخت باشد، اما یک پزشک ممکن است تنها فرصت خوابیدن و حمام رفتن را پیدا کند و بیشتر وقتها مشکلاتش لاینحل باقی میماند.» پیش از این، علی سلحشور، سرپرست اداره کل روابط عمومی و امور بینالملل سازمان نظام پزشکی ایران هشدار داده بود: «این حجم از افسردگی میان پزشکان جوان بیسابقه است!» یک مطالعه در سال ۱۴۰۰ درباره وضعیت سلامتی رزیدنتهای در حال تحصیل در دانشگاههای علومپزشکی کشور نشان میدهد: «۲۳درصد از دستیاران پزشکی دارای افسردگی شدید تا بسیار شدید بودهاند. حدود ۲۵درصد از افراد اضطراب شدید تا بسیار شدید و نزدیک به ۳۴درصد از آنها استرس شدید تا بسیار شدید داشتهاند.»
میرخانی یکی دیگر از ریشههای اصلی این شرایط را دوران رزیدنتی میداند: «در سیستم سلامت و بهداشت ما تحقیر سیستماتیک وجود دارد. ساختار بهگونهای است که از رزیدنت بیگاری میکشند و او هم هیچ راه فراری ندارد. او نمیتواند کوچکترین مخالفتی با بالادستی خود داشته باشد چراکه طبق قراردادی که دارد ممکن است که پای ضامنها و وثیقهای که گذاشته، پیش کشیده شود؛ بنابراین ترجیح میدهد سکوت کند. به هر حال بیشتر این افراد امکان ازدواج ندارند و در یک محیط ناامن زندگی میکنند.» سعید بابایی، روانشناس با توجه به خودکشیهای اخیر پزشکان توصیه میکند: «هر چقدر ما شرایط خوبی داشته باشیم و از تمام اختلالها به دور باشیم مثل افسردگی و اضطراب، ممکن است حس ناکافی بودن ما را به پوچی برساند و تمام تروماهای دوران کودکی تاثیر مستقیم رویمان بگذارد.»
زندگی در اتاقهای محقرمیرخانی در ادامه عوامل تاثیرگذار روی حال کنونی جامعه پزشکی میگوید: «بسیاری از دانشجویان پزشکی برخلاف تصور عمومی در دوران گذراندن طرحشان در شهرستانها معمولا در اتاقهای محقر زندگی میکنند. شما ببینید چند عامل آنها را تحتتاثیر قرار داده است. پس وقتی همه این عوامل دست به دست هم میدهند برخی به پایان زندگی میاندیشند.»
میرخانی با تاکید بر این مساله که «خودکشی در دین ما اخلاقی و پسندیده نیست» یادآوری میکند: «افرادی که خودکشی میکنند در شرایط خاص روحی قرار میگیرند و آگاهی خود را به زندگی از دست میدهند و عملشان ناخودآگاهانه است؛ بنابراین این امر یاغیگری در برابر خدا یا کفر نیست.» اگر چه ممکن است این مساله به میان آید که پیش از این هم خیلی از رزیدنتها و پزشکان با این عوامل دستوپنجه نرم میکردند، با این حال میرخانی میگوید: «زمانی مردم برای پزشکان احترام زیادی قائل بودند، اما اکنون اقبال عمومی جامعه از دست رفته است. دیگر احترام پیشین خود را ندارند. ارتباط میان مردم و پزشکان نامناسب شده است و دلیل این امر به ساختار بهداشت کشور برمیگردد. هزینههای درمان بالا رفته است و بیمهها معمولا این هزینه را نمیپردازند و بیمار و پزشک رودرروی هم قرار میگیرند.» حال باید دید که مسوولان چه راهحلی برای برونرفت از شرایط کنونی دارند و چگونه میتوانند محیط پزشکان را امن کنند تا این اندازه تنها نباشند تا به جایی برسند که حتی از فرزند خود بگذرند و خود را بکشند.